من و چند عقربه تنها بودیمساعت
ساعتم بی تاب بود
واژه ها تکراری
همه در حسرت دیدار تو  تیک تاک کنان
به تماشای زمان بنشسته

من و یک پنجره تنها هستیم
کاغذ از لای کتابم پرید
او در اندیشه ی آزادی
که مبادا به قلم
نقش هجران تو را بر دل پاکش بکشم
او هم از بار غم تو، گریخت !!!!!!!!